هاشمی‌همواره عامل وحدت میان مردم بود

حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در گفت‌وگو با «ققنوس» ویژه‌نامه داخلی نخستین کنگره بزرگداشت آیت‌الله‌هاشمی‌رفسنجانی به بیان نکاتی در خصوص شخصیت و جهان‌بینی آیت‌الله‌هاشمی‌و ایران پسا‌هاشمی‌ انجام داده است که پس از مطالعه آن می‌توان دریافت رابطه بیت امام با ‌هاشمی‌رفسنجانی پس از امام(ره) تا چه اندازه نزدیک و صمیمی‌بوده است.
به گزارش جماران، بخشی از متن این مصاحبه را در ادامه می‌آید:
درگذشت آیت‌الله‌هاشمی‌ رفسنجانی برای بسیاری از ایرانیان ناباورانه و ناگهانی بود؛ این موضوع برای نزدیکان ایشان دشوارتر و تحمل آن سنگین‌تر است و اکنون که یکسال از فقدان ایشان می‌گذرد هنوز نمی‌توان با نبودن ایشان کنار آمد. وقتی خبر درگذشت آیت‌الله‌هاشمی‌ را شنیدید چه حسرت‌هایی بر دل شما ماند؟
یکی از توفیقات الهی به من ارادت مستمر به آقای‌هاشمی‌ و روابط طولانی مدت با ایشان بود. همین ارادت مستمر و روابط طولانی مدت تلخی‌های بسیاری هم برای من به جا گذاشته است؛ به گونه‌ای که هر جا حضور می‌یابم، یاد خاطره‌ای از ایشان می‌افتم؛ ولی این تقدیر الهی است. مهم این است که نام نیکو از آدمی ‌بماند و راه و اندیشه آن بزرگوار در جامعه ما باقی بماند. متأسفانه حجاب معاصرت، ابعاد شخصیتی آقای‌هاشمی ‌را آن گونه که باید برای جامعه مشخص نکرده است. بی‌تردید در ٥٠ سال گذشته به جز امام که در فاصله زیادی با دیگران هستند، کمتر می‌توانیم شخصیتی را به اندازه آقای‌هاشمی‌در همه صحنه‌های سیاسی حاضر ببینیم.


حضرت امام خمینی(ره) در بیانات خود درباره جناب آقای‌هاشمی‌رفسنجانی از تعابیر مختلفی استفاده کرده‌اند از جمله اینکه «هاشمی‌زنده است چون نهضت زنده است». برداشت جنابعالی از این فرمایش رهبر کبیر انقلاب اسلامی‌چیست؟
مرحوم آقای‌هاشمی‌ از سال 42 ، در مجموعه مبارزان از سرآمدان و در زندان محور هر حرکتی بود. کسی را مانند ایشان نمی‌توان یافت که در همه عرصه‌های مبارزاتی حضور دارد، تا مرز اعدام پیش می‌رود و با همه گروه‌ها در ارتباط است؛ پس از انقلاب نیز این حضور از خواندن حکم دولت موقت تا حزب جمهوری اسلامی، ریاست مجلس، فرماندهی جنگ و... ادامه دارد. همه اینها شناخت کاملی از ایشان را نزد امام فراهم می‌آورد که البته زمینه‌هایی هم در سالهای پیش از آغاز نهضت دارد.
ناگفته نماند که این رابطه، رابطه‌ای دو سویه است. به این معنی که علاقه آقای‌هاشمی ‌به امام هم باید مد نظر قرار گیرد. علاقه آقای‌هاشمی‌ به امام، علاقه پسر به پدر و البته علاقه‌ای عمیقاً عاقلانه و مجتهدانه بود. ایشان امام را به عنوان یک مکتب فکری می‌دید که با تکیه بر اصول آن باید مسیر و روش حرکت فردایمان را بیابیم.
برخی جریانات سیاسی بخصوص جناح چپ، منتقد عملکرد آیت‌الله‌هاشمی‌ رفسنجانی در دوره نخست ریاست جمهوری وی نسبت به این جناح هستند که منجر به تضعیف حذف جناح چپ از مجلس و سپس دولت می‌گردد، نظر شما در این باره چیست؟
در این باره دو نکته را عرض می‌کنم: یکی اینکه هر عملکرد و تصمیمی‌ را باید در بازه زمانی خود، با مراعات جمیع جوانب و شرایط و لوازم آن دوران بررسی کرد؛ و اینکه بخواهیم عملکرد و تصمیمات دیروز افراد را بر اساس شرایط امروز بسنجیم و بررسی کنیم، قطعا به نتیجه درستی منتهی نخواهیم شد.
دوم اینکه آنچه در مورد آیت‌الله‌هاشمی‌ می‌توان شهادت داد این است که ایشان با توجه به اوصاف شخصیتی کم نظیری چون هوش سرشار، ذکاوت بالا، استعداد ناب، شجاعت توأم با درایت و ...، همواره تلاش داشتند که در هر مسأله‌ای بهترین تصمیم را بگیرند و لذا اهدافی را ترسیم و برای دستیابی به آن، اتخاذ شیوه و روش متناسب می‌کردند. البته اینکه آیا همیشه در این تلاش موفق بوده باشند، بحث دیگری است.
به هر حال آنچه می‌توان قاطعانه گفت اینست که آقای‌هاشمی‌همواره مرد میانه‌روی و اعتدال بوده است. حرکت در میانه امور یعنی نه زهد ریاکارانه و نه تزویر و اسراف که این مشی اعتدال است.
 اندیشه‌های آیت‌الله‌هاشمی‌ با وجود عواطف شدید ایشان به اهل بیت، عمدتا وحدت‌گرا و فرامذهبی با هدف تقویت رابطه با اهل سنت در جهان بود، این اندیشه تا چه میزان با فقه سنتی که امام از بزرگان آن محسوب می‌شود رابطه دارد و پررنگ شدن افتراقات مذهبی در جهان اسلام که از سوی برخی جریانات در حوزه علمیه قم واهل سنت دنبال می‌شود چه پیامدهای خواهد داشت؟
شاید مردم هیچگاه منقلب شدن و اشک‌های آقای‌هاشمی‌در سخنرانی‌ها و خصوصا خطابه‌های نماز جمعه‌اش را فراموش نکنند، زمانی که از اهل بیت علیهم السلام سخن می‌گفت و مصائب و مظلومیت‌هایشان را ذکر می‌کرد. و طبیعتا کسانی که ایشان را از نزدیک می‌شناسند، به عمق اعتقاد و عواطف ایشان به خاندان پیامبر (علیهم السلام) معترفند؛ اما همه می‌دانیم که آقای‌هاشمی‌چه تلاش‌های طاقت فرسایی برای وحدت جهان اسلام صرف کرد.
آقای‌هاشمی‌همچنانکه هیچگاه نخواست که عامل انشقاق در جامعه ایران باشد، و همواره عامل وحدت میان مردم بود، در بُعد مذهبی نیز چنین اعتقادی داشت و تکیه کردن بر افتراقات و اختلافات میان شیعه و اهل سنت را امری ناپسند و مضرّ به حال جهان اسلام می‌دانست و همواره در صدد بهبود روابط میان امت اسلامی‌در کشورهای مختلف بود.
چشم‌انداز فضای سیاسی کشور در پساهاشمی‌چگونه می‌بینید؟ آیا خلاء ایشان به عنوان وزنه تعادل و حلقه واسط حاکمیت با جریانات سیاسی پرخواهد شد؟
طبیعتا شخصیت‌های بزرگ، متفکر، اثرگذار و دارای پایگاه اجتماعی، به عنوان سرمایه‌های انسانی در هر دین، مذهب، مکتب و حکومتی شناخته می‌شوند و پر کردن خلأ فقدان چنین شخصیت‌هایی اگر نگوییم غیر ممکن، بسیار دشوار است. بی گمان آیت‌الله‌ هاشمی ‌با بیش از 60 سال سابقه پر افتخار در مبارزه، انقلاب، جنگ، صلح، سازندگی، قانونگذاری، سیاستگذاری و‌... در زمره چنین افرادی است.
برای ما فقدان چنین شخصیتی که استوانه محکم خردورزى بود، فقدان خوبى‌هایى است که از امام براى ما به یادگار مانده بود. او شاگرد امام و فخر استاد خود بود. ما می‌توانستیم شخصیت امام را از طریق شخصیت‌هاشمی‌بشناسیم. یکی از بزرگان نجف مطرح است که می‌گفت «پیامبر را دوست دارم چون علی را تربیت کرده است» وصف رابطه امام و‌هاشمی‌نیز به همین صورت است.
اما به هر حال مرگ سرنوشت محتوم بشر است و ما باید به فضل الهی با مصیبت فقدان آقای‌هاشمی‌کنار بیاییم. اگرچه جسمش در میان ما نیست اما اندیشه و تفکرش که هست؛ پس‌هاشمى در میان ما هنوز زنده است و با ما خواهد ماند و در جان و روان ایران جریان خواهد داشت. چراکه به فرموده امام «هاشمى زنده است چون نهضت زنده است».
و امروز همه ما وظیفه داریم تا دست در دست هم با اتحاد و همدلی و کنار گذاشتن کدورت‌ها و ناملایمات، پیش به سوی آینده حرکت کنیم و از خدا بخواهیم که در شدائد و بحران‌ها که چنین فقدان‌هایی، خود را بیش از پیش نشان می‌دهند، لطف خود را شامل حال ملت و کشور ما کند تا به فضل الهی از آن عبور کنیم.